نامزد خوشگل من
نامزد خوشگل من
کد محصول (446894)
کتاب نامزد خوشگل من متشکل از 28 خاطرات گوناگونی است که حاصل مشاهدات حمید داوود آبادی از دوران دفاع مقدس و بعد از آن می باشد.
اطلاعات بیشتر
بد جوری گریه می کرد.من که اهل این چیزها نبودم،فقط با گریه های او می گریستم! آن قدر خالص اشک می ریخت که حیفم آمد قطرات زلال اشکش روی زمین بریزند!در همان حال که نوحه به اوج خود رسیده و های های گریه جعفر بلند بود،رو کردم به او و گفتم:
_جعفر.
_جانم؟
_یه چیز می پرسم،جون من راستش را بگو.
_دست شما درد نکنه،مگه من تا حالا دروغ هم بهت گفتم؟
_نه.ولی خواهشا این رو درست جواب بده.
_باشه.بفرما.
_تو که این قدر عاشق نماز هستی،چرا وقتی موقع سلام نماز می شه،بدنت شروع می کنه به لرزیدن؟
جا خورد.سرش را از شانه ام برداشت،نگاهی متعجب انداخت و گفت:
_چی؟تو از کجا می دونی که بدن من می لرزه؟
_پدرآمرزیده،فکر کردی الکی موقع نماز می شینم کنارت و خودم رو می چسبونم بهت؟
سعی کرد از پاسخ دادن طفره برود.سرانجام پس از التماس زیاد،قبول کرد و گفت:
_ببین حمید جون،من همون قدر که عاشق شروع نماز هستم،وقتی به سلام نماز می رسم،دست خودم نیست،ناخود آگاه بدنم شروع می کنه به لرزیدن.نمی دونم چرا،ولی فقط این رو می فهمم که انگار بدنم می گه وای بدبخت شدی،نماز تموم شد...