سلام بر ابراهیم 1
کد محصول (447180)
زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی
اطلاعات بیشتر
ابراهیم دانش آموخته ای از مکتب ولایت، که خود آموزگاری شد در تدریس خلوص و عشق و ایثار، جرعه نوشی از جام ساقی کوثر که خود ساقی گردید بر تشنگانی چند. چیرگی بر نفس را آموخت، اما نه از پوریای ولی، که از مولایش علی (ع) و چه زیبا تصویر کشید سیمای فتوت را. نشان داد که می شود بی قدم گردید سراپای جهان را و می توان در اوج آزادگی بندگی کرد، ولی فقط حضرت حق را.
در بخشی از متن کتاب می خوانیم:
یکی از عملیات های نفوذی ما در منطقه غرب به اتمام رسید. بچه ها را فرستادیم عقب.
پس از پایان عملیات، یک یک سنگر ها را نگاه کردیم. کسی جا نمانده بود. ما آخرین نفراتی بودیم که بر میگشتیم.
ساعت یک نیمه شب بود. ما پنج نفر مدتی راه رفتیم. به ابراهیم گفتم: آقا ابرام خیلی خسته ایم، اگه مشکلی نیست اینجا استراحت کنیم. ابراهیم موافقت کرد و در یک مکان مناسب مشغول استراحت شدیم.
هنوز چشمانمان گرم نشده بود که احساس کردم از سمت دشمن کسی به ما نزدیک می شود!
یک دفعه از جا پریدم. از گوشه ای نگاه کردم. درست فهمیده بودم در زیر نور ماه کاملا مشخص بود. یک عراقی در حالی که کسی را بر دوش حمل می کند به ما نزدیک می شد!
خیلی آهسته ابراهیم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه کردم. کسی غیر از آن عراقی نبود! وقتی خوب نزدیک شد از سنگر بیرون پریدیم و در مقابل آن عراقی قرار گرفتیم.
سرباز عراقی خیلی ترسیده بود. همانجا روی زمین نشست.
... (صفحه 109)