همپای رعد
همپای رعد
کد محصول (447251)
کتاب همپای رعدبا بازنویسی وتدوین سید حمید مشتاقی نیا را انتشارات مشق بابل به چاپ رسانده است.
اطلاعات بیشتر
این کتاب به همت معاونت پژوهش موسه روایت سیره شهدا تهیه شده است و دربردارنده خاطرات خلبان شهید مصطفی اردستانی است . خاطراتی سرشار از صمیمیت و بزرگمردی کسی که در آسمان ها به پرواز در میآمد تا شر صدامیان را از سر مردم مظلوم ایران کم کند.شاید به او دریادل گویند اما به حقیقت او دریادل بود که با وجود بودن در پست های مهم فرماندهی وتیمسار بودن تواضع جز جدایی ناپذیر وجودش گشته و سادگی و صفا و خلوص مرام زندگی اش .کسی که به نقل دوستانش در پرواز های سخت و پر حادثه پیشا پیش نیرو ها به پرواز در می آمدبا وجود مخالفت ها .
خاطرات از زبان دوستان و همراهانش نقل میشود که برخی مربوط به دوران کودکی و بقیه به زمان مسئولیت او باز میگردد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم :
((با وسواس پوتین ها را شستشو میداد.گفتم :آقا مصطفی کجا رفتی پوتین هایت این قدر گلی شده؟سکوت کرد .مال خودش نبود .داشت پوتین های عباس بابایی را میشست. میدانست او برای ماموریت های زمینی ازهلی کوپتر استفاده نمیکند. این طوری می خواست در مقابل زحمات او کاری کرده باشد. مصطفایی که خودش شب و روزش را وقف اسلام کرده بود.))
(همپای رعد /صفحه 27 )
((اوایل جنگ بیست و چهار ساعت هر روز را باید با او میگذراندم .هفت بار در روز پرواز کرد و دشمن یورش برد . چند تکه نان را به عنوان ناهار در کابین هواپیما تناول کردغروب به قرارگاه رفت تا هماهنگی کار های فردا را انجام دهد.دوازده شب غذای مختصری خورد و خوابید ساعت سه بامدادصوت دلنشین قرآنش به گوش میرسید . نماز شبش را به نماز صبح متصل کرد.بلافاصله خودش را به اتاق آماده باش خلبان ها رساند. دوستان که از راه میرسیدند او را در حال ورزش میدیدند;شاد و بانشاط .کمتر کسی به پایش میرسید.))
(همپای رعد/ صفحه 33 )
برخی از عنوان ها
- بیل و آسمان
- چیزی به نام خستگی
- طعم سختی
- زاهد شب ,شیر روز
- نامش جهاد بود
- صف دیدار
- چه یال و کوپالی داشت!