جندی مکلف
کد محصول (447905)
کتاب " جندی مکلف " خاطرات اسارت یک محافظ به قلم محسن صالحی خواه
اطلاعات بیشتر
محسن صالحی خواه گزیده ای از داستان زندگی حاج حسین اصغری را روایت می کند, بخشی از زندگی یک محافظ که بیش از 4 سال با هویتی جعلی در اردوگاه های اسرا در خاک عراق زندگی کرد تا جان خود و اطلااتی که در ذهن داشت را حفظ کند. کتابی که پیش روی شماست, نتیجه 12 ساعت مصاحبه با راوی است. نویسنده ذکر کرده که به دنبال خلق و معرفی یک قهرمان نبوده بلکه به دنبال انعکاس وقایع بوده است. راوی این خاطرات یک قهرمان نترس و حلال تمام شکلات اروگاه رمادی 9 نیست. پاسداری وظظفه شناس است که سعی در حفظ عقاید و اطلاعات خود دارد.سعی می کند جانش ا حفظ کند و ترس لو رفتن هویتش برای عراقی ها, هیچ روزی او را رها نکرده است .
عناوین کتاب عبارتند از:
سالشمار زندگی
تهران تا گودال
گودال تا رمادی
اسارت
آزادی
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
سرباز لاغر اندام دشمن داشت من را از بالا نگاه می کرد. نور آفتاب از پشت سرش می تابید و سایه اش را روی من انداخته بود. صحنه وحشتناکی بود. هم می ترسیدم هم خوشحال بودم که همین جا کارم را تمام می کنند و اطلاعاتم محفوظ می ماند. چشم هایم بسته بود. انتظار درد بیشتری داشتم. صدایی نیامد. چند بار پلک زدم و سربازی را که بالای سرم ایستاده بود را نگاه کردم. اول نفهمیدم چه اتفاقی افتاده! سلاحش شلیک نکرده بود. خشابش خالی بود. کلاهخودش را روی سرش جابجا کرد. قطرات عرق روی پیشانی اش برق می زد و روی گونه هایش سر می خورد. با آستین پیراهنش پیشانی اش را خشک کرد و از جیب خشاب سبزی که روی سینه اش حمایل کرده بود, خشاب دیگری درآورد و جا زد. دوباره گلنگدن کشید و من را نشانه رفت.
دوباره چشم هایم را بستم. این بار دیگر حتما فاتح ام خوانده بود. سرو صدای دیگری از بیرون گودال آمد. چشم هایم را باز کردم سرباز عراقی دیگری آمده بود لب گودال و جلوی سرباز مسلح را گرفته بود. با او بحث می کرد و نمی گذاشت دوباره شلیک کند. داخل گودال پرید و شروع کرد عربی صحبت کردن. نمی فهمیدم چه می گوید.فقط دو کلمه از صحبت هایش را متوجه شدم. « انا علی ! »
( کتاب جندی مکلف / صفحه 62 و 63 )