خط عاشقی 4
خط عاشقی 4
کد محصول (447911)
کتاب " خط عاشقی 4 " خاطرات عشق شهدا به حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف گردآورنده حسین کاجی
اطلاعات بیشتر
آقا جان! هر وقت می خوانم که با « سپاهی از شهیدان خواهی آمد » دلم برای شهادت بی تاب می شود از زائران چهل هفتگی شب های چهارشنبه جمکرانی که اینجا می آمدند دلتنگی های شان را با شما نجوا می کردند و با التماس توفیق شهادت می خواستند. از آنهایی که سه شنبه های عاشقی فرسنگ ها دورتر از اینجا, در گوشه ای از شلمچه , طلائیه , اروند و فکه سر سجاده های اخلاص و انتظار در دل خود جمکران کوچکی به پا می کردند. منتظرانی که هر صبح جمعه دعای ندبه می خواندند, با گلبانگ « این بقیة الله » آواره ی بیابان ها می شدند و به تمنای وصالتان اشک می ریختند. آنانی که در شب های غربت و بی کسی و در زیر باران آتش و گلوله و یا در میادین مین و تله های انفجاری,دردشان با زمزمه نام زیبای شما التیام می گرفت و در لحظه های جان دادن تنها شما را صدا می زدند. یک عمر دعای عهدشان ترک نشدو سرانجام با خون پای میثاق خویش را امضا کردند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
شهید مدافع حرم سعید سامانلو تولد: قم ـ 1360 شهادت : نبل و الزهرا ـ سوریه ـ 1394 مزار گلزار شهدای علیه بن جعفر علیه السلام قم
پنج شنبه صبح رسید خانه. توی جیب لباسش برگه ای را دیدم که دخواست مرخصی کرده بود; اما برای چهارشنبه صبح. دلگی شدم که چرا از دیروز توی مرخصی بوده ولی امروز آمده خانه.طفره رفت. بعد هم گفت « من که نوشتم شخصیه خانومم. ربطی هم به خانواده یا آدم خاصی نداره.» گفتم: « زن و شوهر مسئله شخصی ندارن. باید بگی.» دلش سوخت انگار. آرام گفت:« جمکران بودم. دو شب بود نماز صبح وقتی بیدار می شدم که نزدیک قضا شدن بود. باید زود حلش می کردم این مشکل رو. اگه خدایی نکرده اهمیت نمی دادم, از اون به بعد ممکن بود نمازام قضا بشه. از دیروز دارم توی جمکران و پیش آقا استغفار می کنم که خدایا چه کردم که با من اینطوری می کنی؟به صاحب الزمان گفتم از اینجا نمی رم تا برام دعا کنی. شب رو یه گوشه از مسجد خوابیدم. خود به خود چند دقیقه به اذان صبح بیدار شدم. نمازم رو خوندم و خدا رو شکر کردم.»
(کتاب خط عاشقی 4 / صفحه 16 )