عهد کمیل
کد محصول (448999)
کتاب"عهد کمیل" خاطرات مریم یوسفی(همسر شهید مصطفی (کمیل)صفری تبار)
اطلاعات بیشتر
هرچه خاطره و تصویر از کمیل در ذهن داشتم،مرور کردم.برایم جالب بود که کمیل این قدر قاطعانه از شهادتش گفته بود .یادم امد اخرین بار آقاکمیل را جلوی خانه ی پدری اش دیده بودم.برای هم دست تکان دادیم و از کنارش گذشتم و از آن خداحافی ساده فقط چند روز تا خبر شهادتش فاصله بود.ای کاش می ایستادم و صورتش را می بوسیدم.کمی با او حرف می زدم.تبرکی از وجود نازنینش می گرفتم.اما افسوس!این لحظات،قلبم را ناخن کشید.این افسوس برایم تبدیل شد به یک رویا؛رویایی دست نیافتنی.چه خوش فرمود حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام:«فرصت ها را دریابید،که مانند ابرها در حال گذرند» و چه تلخ این فرصت و امکان را من و اهالی روستا و همکارها و دوستان و هم رزمانش از دست دادیم.هنوز خبر شهادت آقاکمیل در روستایمان منتشر نشده بود که با چندنفر از دوستان تماس گرفتم و شهادت آقا کمیل را به آنها اطلاع دادم و تاکید کردم که حتما در مراسم شهید،آن حرف آقاکمیل در همه جا نوشته شود تا همه بدانند او از شهادتش آگاه بوده.از اینکه سی و سومین شهید روستاست.
برگرفته از صفحه 10 کتاب