اطلاعات بیشتر
کتاب "خانواده ابدی" روایت زندگی شهید عشرت اسکندری به قلم معصومه رامهرمزی، این کتاب دارای پنج فصا می باشد که عبارتند از:
- فصل اول: تابستان 1336، روستای اندریه از توابع فیروزکوه
- فصل دوم: چهارشنبه، 3شهریور 1361، تهران پارس، منزل محسن اسکندری
- فصل سوم: آذر تا بهمن 1361، تهران
- فصل چهارم: دهه 1370، تهران
- فصل پنجم: زمان حال، تهران
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
فرشته آقابراری
هم به من و عشرت دوستان قدیمی بودیم. حاج محسن و آقا شعبان هم از گذشته با هم رفاقت داشتند. بعد از ازدواج حداقل هفته ای یکی دو بار به خانه ی همدیگر سر می زدیم. همسرم و آقا محسن در روزهای پیروزی انقلاب با هم تظاهرات می رفتند. در روزهای سرد پاییز 57 من و عشرت هر دو باردار بودیم. در شرایطی که حتی نفت برای گرم کردن خانه ها پیدا نمی شد، به لطف خدا باوجود همان مشکلات فرزندمان را به سلامتی به دنیا آوردیم.
سال 59 در محله ی تهران پارس همسایه شدیم آقا محسن زمینی گرفته بود و می خواست یک خانه ی کوچک برای خانواده اش بسازد؛ ولی با شروع جنگ داخلی در کردستان همه چیز را رها کرد و برای مبارزه با گروهکها به آنجا رفت. عشرت که زن قوی و با اراده ای بود با اینکه بچه ی چهارمش را در شکم داشت، پای ساخت زمین ایستاد و با تلاش زیاد خانه را تمام کرد.
برگرفته از صفحه115 کتاب
