سید عزیز
کد محصول (569815)
کتاب "سید عزیز"
زندگی نامه خود گفته حجة الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله
به کوشش حمید داودآبادی
اطلاعات بیشتر
این کتاب حاصل ساعت ها گفت وگوی اختصاصی “حمید داودآبادی” با دبیرکل حزب الله لبنان در سال 1377 است که در آن سید حسن نصرالله، زوایای ناگفته ی زندگی خود را بازگو کرده است. بسیاری از خاطرات و گفته های منتشر شده در این کتاب، برای اولین بار است که ذکر می شوند. پیاده کردن نوارهای ضبط شده از سید حسن نصرالله و ترجمه متون از عربی به فارسی بر عهده علی رضا موحدی بوده است.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
دبیر کلی حزب الله
سید عباس (رضوان الله تعالی علیه) که شهید شد، همگی تشییع را در بیروت انجام دادیم، سپس پیکر ایشان و خانواده اش را به بعلبک بردیم و در آنجا نیز تشییع کردیم. در بعلبک تا روز دوم ماندیم تا به نبی شیث برویم.
شب قبل از دفن شهید سید عباس، شورای اجرایی حزب الله جلسه گذاشت و بحث و مذاکره سنگینی شد. جلسه ی بسیار خاصی بود. همه در حالت روحی خاصی بودند و گریه می کردند ما جلوی مردم خودداری می کردیم و گریه نمی کردیم، اما وقتی خودمان جلسه گذاشتیم، چندین ساعت در حال گریه بودیم. سپس برادران مسئله ی انتخاب دبیرکل را مطرح کردند. همه ی اعضای شورا از لحاظ سنی از من بزرگ تر بودند. «شیخ محمد یزبک» در حقیقت یکی از استادان من بود که من چند بخش از کتاب «لمعه» را نزد او خوانده بودم. شیخ نعیم قاسم نیز از من بزرگ تر بود و شیخ صبحی طفیلی تنها فرد از حلقه ی شهید سید عباس بود. اگر چه پیشش درس نخوانده بودم و از استادانم نبود، اما او از نسل استادانم بود و آنان در کار و امور مربوط به خودمان، از من قدیمی تر بودند.
نظر من بر این بود که شیخ صبحی دبیر کل بشود. او قبل از شهید سید عباس دبیرکل بود، پس باید دوباره دبیرکل می شد؛ اما در این جلسه همه اجماع کردند که من دبیرکل شوم؛ حتی خود شیخ صبحی طفیلی و این برای من بسیار دشوار بود.
روز دوم که برای تشییع پیکرهای شهید سید عباس، همسر و فرزندش رفتیم اعلام شد که شورا جلسه ی انتخاب دبیرکل جدید را برگزار کرده و سید حسن نصر الله را به دبیرکلی حزب الله برگزیده است. من نیز در مراسم تشییع سخنرانی کردم. البته این کار خیلی زود و شتاب زده انجام شد که برای حزب الله اهمیت داشت و نیز ضربه ی مهمی بر صهیونیست هایی بود که گمان می کردند اگر سید عباس را کشتند، ما اختلاف پیدا می کنیم و تکه تکه می شویم و حزب الله تمام خواهد شد. این کار سریع حزب الله را تثبیت کرد وضعیتش را در لبنان قدرت بخشید و باعث ناامیدی و شکست دشمن شد.
مدت مسئولیت ،سید عباس دو سال بود که نزدیک به ده ماه از آن سپری شده بود و من در چهارده ماه باقی مانده از مسئولیت ،سید عباس، کارهایش را پیش بردم این مدت برای من حساب نشد. بر اساس قانون آن روز حزب الله، یک شخص می توانست فقط برای دو دوره دبیرکل شود شورای آن روز پیشنهاد تعدیل این قانون را داد که این بند نقض شود. پس از پایان چهارده ماه انتخاب من در شورا تکرار شد و رسماً برای مدت دو سال دبیرکل شدم.
من در جایگاه دبیرکلی با اتفاق نظر و هماهنگی میان اعضای شورا کار می کردم. در سه نوبتی که به عنوان دبیر کل انتخاب شده ام، امور حزب الله در میان برادران و با اجماع نظر آنان انجام می گرفت.
بعد از این که حضرت سید قائد مسئولیت مرجعیت را پذیرفت، به من و جناب شیخ یزبک تفضّل کرد و ما را نمایندگان عام خود در لبنان قرار داد. ایشان لبنان را به دو منطقه تقسیم کردند. من وکیل ایشان در منطقه ی بیروت و جبل عامل بودم و شیخ یزبک وکیل ایشان در بقاع و شمال بود. یعنی هر کسی در لبنان می تواند به من یا شیخ یزبک مراجعه کند.
برگرفته از صفحات 44 الی 46 کتاب