اطلاعات بیشتر
کنار مصطفی نشسته بودم. دراز کشیده بود روی برانکارد و چشمهایش را بسته بود، خواب نبود. از پنجره بیرون را نگاه می‌کردم. دیدنش دل آدم را ریش می‌کرد. گفت :چه خبر؟
دلم می خواست حرف بزنم ،دهانم را باز کردم که از مریضی میثم بگویم که هنوز ادامه داشت، از شهر خلوت، از شب‌های بمباران کنار میثم توی زیرزمین سرد ،نگاهش کردم صورتش هنوز هم کبود بود. گفتم:«. هیچ امن و امان خبر خیر، تو چه خبر؟»
نگاهم کرد« سلامتی»
هر قصه «آن»ی دارد؛ عشق، نفرت ،سرسختی یا تسلیم .«آن» این قصه هم تنهایی است .روایت آدمهایی که سهم بیشتری از رنج را برمیدارند...
مشخصات
مشخصات محصول
نویسنده
مرجان فولادوند
انتشارات
روایت فتح
موضوع
خاطرات-شهدا
شابک
978-600-330-115-3
شماره کتاب شناسی ملی
5404490
تعداد صفحات
80 صفحه
سایز
رقعی
نوع جلد
شومیز
محصولات مشابه
سرباز کوچک امام تلخیص
84,000
تومان
یک عاشقانه نه چندان ساده
43,000
تومان
دیدگاه ها (0)
ارسال نظر