با بابا
کد محصول (449069)
کتاب"با بابا" بر اساس خاطراتی از سردار شهید حاج محمد طاهری و فرزندش مصطفی
اطلاعات بیشتر
یکی از سرداران بزرگ این سرزمین، که مدیون رشادت های او و امثال او هستیم، حاج محمد طاهری است. محمد در روستای مهدی آباد از توابع خلیل آباد کاشمر در خراسان به دنیا آمد. در روزگاری که هر نوجوان را به صفتی صدا می کردند که او با تناسب داشته باشد، محمد ما را «شیخ محمد» صدا می کردند. او تحت تاثیر خانواده ساده و روستایی خودش و علمای آن دیار بود.
محمد از 4 سالگی در مکتبخانه ابوتراب در روستا قرآن آموخت و سپس به دبستان رفت و تا ششم ابتدایی درس خواند.بعد از آن مشغول دامداری و کشاورزی شد، چرا که در روستا امکان ادامه تحصیل نبود .ذهن خلاق و استعداد عجیبی داشت. عاشق نقاشی بود و در مدت کوتاه توانست فنون نقشه کشی و طرح قالی را یاد بگیرد. طراحی قالی کار هرکسی نبود. و سرشار و توانایی خاصی احتیاج داشت. و از دامداری و طراحی، درآمد خوبی کسب می کرد. به طوری که برخی، حسرت شرایط مالی محمد را میخوردند.
شیخ محمد در اوایل دهه 50 راهی سربازی شد و سپس با دختر دایی اش ازدواج کرد. ازدواج آنها بسیار ساده و شاد، اما بدون گناه بود. او برای مراسم خودش شعری سرود و مجلس را با شادی و بدون گناه برگزار کرد. دایی محمد از قاریان و ملا های باسواد آن منطقه بود. خداوند به شیخ محمد صدای خوبی عنایت کرد، او هم مداح و قاری مسلط قرآن شد. مدتی بعد زمزمههای انقلاب را شنید. او به جمع انقلابیون پیوست و با خان و خانبازی مخالفت کرد. زمانی که فهمید عدهای از فقها نقاشی موجودات زنده را جایز نمی دانند، با وجود علاقه بسیار، کشیدن نقاشی را رها کرد.
انقلاب پیروز شد .در اولین انتخابات شورای روستا، با این که نامزد نشده بود، اما با شناختی که اهالی از او داشتند، به عنوان رئیس شورا انتخاب شد! سپس راهی کاشمر شد تا بتوانند بهتر به خط امام و انقلاب کمک کند. و در سپاه کاشمر عضو شد که آن هم حکایت جالبی دارد. با شروع جنگ راهی جبهه شد. مسئول دسته، مسئول گروهان، جانشین گردان، فرمانده گردان و سپس جانشین فرماندهی تیپ امام صادق علیه السلام را بر عهده داشت. از او دعوت شد تا در رسته های مدیریتی کلان، در سپاه تهران مشغول شود اما قبول نکرد.
حاج محمد خاطرات بسیاری دارد که در ادامه این کتاب خواهید خواند...