عموی چشم انتظارت
کد محصول (503848)
کتاب " عموی چشم انتظارت "
به قلم گروه جهادی صهبا
اطلاعات بیشتر
کتاب " عموی چشم انتظارت "به قلم گروه جهادی صهبا،باموضوع چند روایت از دوران اسارت آزادگان و نامه نگاری آنها با حضرت آیت الله خامنه ای، این کتاب شامل پنج روایت می باشد که عبارتند از:
- روایت اول: عموی چشم انتظارت
- روایت دوم: خدا با ماست
- روایت سوم: سلام خدا بر این مادر و فرزند
- روایت چهارم: مایه افتخار کشورید
- روایت پنجم: مژده زنده بودن و امید
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
در گران بهایی داشتم که برایم خیلی عزیز بود. مثل مادربزرگ قصه ها، صندوقچه ای دور از دست و مخفی داشتم که در خود را داخل آن نگه میداشتم.
هروقت که یاد دوران اسارات می افتادم به سراغ صندوقچه می رفتم. آن را بیرون می آوردم تمیزش میکردم می بوییدم و می بوسیدم و روی قلبم میگذاشتم. شده بود مونس روزهای دلتنگی ام؛ روحم را فرح میبخشید و قلبم را آرامش.
زمانی که در اردوگاه بعثی ها اسیر بودیم با تعدادی از رفقا در شب عید غدیرخم صیغه برادری خواندیم. محسن همتیان یکی از برادرهایم بود و تنها کسی که از گنج من خبر داشت.
سال ها پس از آزادی از اسارت و بازگشت به وطن، یک شب بعد از نماز مغرب و عشا، که داشتم از مسجد به سمت خانه میرفتم تلفن همراهم زنگ خورد. محسن بود. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: حال درت چطور است؟
در؟ کدام در را میگویی؟
حاج مجیدآقا! اذیتمان نکن حالا ما شدیم غریبه؟
برگرفته از صفحه 59کتاب